حتما اسم خیلی از فوبیاها را شنیدهاید. «فوبیا» یک اختلال روانی است که شخص در اثر آن نسبت به بعضی چیزها احساس ترس و هراس میکند. مثلا بعضیها نسبت به حیوانات خاصی فوبیا دارند. از آنها میترسند و نزدیکشدن با آنها برایشان آزاردهنده است.
امروز میخواهیم از یک فوبیای جدید حرف بزنیم. فوبیایی که شاید تا الآن بهعنوان فوبیا جایی ثبت نشده باشد. «فوبیای مطالعه و کتابخوانی.» شاید روانشناسها آن را نپذیرند. مهم نیست.
متأسفانه بعضیها اینقدر از کتاب فاصله گرفتهاند که انگار فوبیای کتاب دارند. دوستان و نزدیکانی داریم باوجود اینکه توانایی مطالعه و کتابخوانی دارند، اما هیچگاه سراغ آن را نمیگیرند. ماهها و حتی سالها بر آنها میگذرد، اما لای هیچ کتابی را باز نمیکنند؛ البته هیچ بعید نیست که واقعا دچار چنین اختلال روانی شده باشند. شاید در دروان کودکی و نوجوانی کتابی را خوانده و دچار این بیماری روانی شدهاند.
وگرنه در شرایط عادی که نباید کسی از مطالعه و کتاب گریزان باشد. مطالعه خیلی لذتبخش و شیرین است. نباید آن را برای خودمان به یک فوبیا و چیزی ترسناک تبدیل کنیم. اگر شخصی گرفتار فوبیای کتابخوانی است، باید به فکر درمان آن باشد. هماننطور که سایر فوبیاها قابل درمان هستند، فوبیای کتابخوانی نیز قابل درمان است.
ریشههای شکلگیری فوبیای کتابخوانی و چگونگی درمان آن
برای درمان فوبیای کتابخوانی باید ابتدا ریشههای آن را شناسایی کنیم. ببنیم چه چیزی باعث شده که ما از کتاب و کتابخوانی رویگردان شویم. در ادامه بعضی از عوامل شکلگیری این بیماری همراه با راههای علاج و درمان آن را بررسی میکنیم:
1. در دسترس نبودن کتابهای جذاب و مفید: بعضیها به این علت از کتاب رویگردان میشوند که آثار خوبی برای مطالعه پیدا نمیکنند و ندانسته یا بالإجبار سراغ کتابهایی میروند که نثر آشفته، پردستانداز و بیسروتهی دارند. آنگاه فوبیای کتاب و مطالعه میگیرند و برای همیشه از آن فراری میشوند. برای این گروه لازم است که بکوشند با مشاورۀ اهل فن آثار خوب و جذابی را پیداکنند و آنها را مطالعه کنند. حتما بهمرور با کتاب اُنس خواهند گرفت و مشکل کتابگریزیشان برطرف خواهد شد.
2. کتابهای مدرسهای: کتابگریزی بعضیها به دوران دانشآموزیشان برمیگردد. این گروه از آنجایی که نسبت به بعضی از کتابهای دوران دانشآموزی خاطرات خوشی ندارند، برای همین سراغ کتاب و کتابخوانی نمیروند. برای این دسته هر کتاب، یادآور کتابهای اعصابخُردکن دوران مدرسه است. این گروه بهتر است خاطرات کتابهایی را که به ذوقشان نخورده فراموش کنیم. بدانیم که همۀ کتابها یکی نیستند. برویم سراغ کتابهای مفید و جذابی که از خواندشان لذت میبریم.
3. سطح سواد پایین: بعضی دیگر سواد کافی برای مطالعه و فهم کتاب را ندارند. متأسفانه چیزی که به عنوان یک معلم و دبیر شاهد آن هستم، بسیاری از دانشآموزان دورۀ مدرسه را در حالی به پایان میرسانند که سواد کافی برای خواندن و فهم متون فارسی را ندارند. به همین خاطر این افراد علاقهای به مطالعه و کتابخوانی هم نشان نخواهند داد. چون کتاب خواندن برایشان سخت و حوصلهبر است. شایسته است برای این گروه هم چارهای اندیشیده شود تا طعم شیرین مطالعه و کتابخوانی را بچشند.
4. بیگانگی با روش صحیح مطالعه: بعضیها از آنجایی که روشهای صحیح مطالعه را نمیدانند، از مطالعهشان خروجی و دستاوردی ندارند، لذا بهطور کلی از مطالعه رویگردان میشوند و برای همیشه از آن فاصله میگیرند. برای رهایی از این مشکل لازم است که تکنیکهای صحیح مطالعه و کتابخوانی را یادبگیریم و آنها را در مطالعهمان پیاده کنیم.
5. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی: این عامل نیز نقش اساسی در رویگردانی مردم از مطالعه و کتابخوانی دارد. شبکههای اجتماعی از چنان جذابیت و تنوّعی برخوردارند که بهراحتی میتوانند ما را به کام خود فروببرند و از هر کار و برنامهای دور سازند. لازم است که زمان استفاده از این برنامهها کنترل کنیم. نباید مطالعه چند پست اینترنتی ما را فریب بدهد و احساس کنیم که نیازی به مطالعه و کتابخوانی نداریم. مطمئن باشیم که هیچ چیزی نمیتواند جای کتاب را پر کند.
کم گیر و محکم گیر
لازم نیست که ما از ابتدا روزی چند ساعت برای مطالعه وقت بگذاریم. از قدیم گفتهاند: سنگ بزرگ نشانۀ نزدن است. میتوانیم ابتدا با روزی 15 الی 30 دقیقه مطالعه را شروع کنیم. بعدازاینکه این عادت در ما شکل گرفت، میتوانیم به تدریج مدت زمان آن را افزایش دهیم.
شاکر رئیسی
آخرین دیدگاهها